۱۳۸۸ خرداد ۲۷, چهارشنبه

نشاط متاسف است.....

امروز شنبه ...23 خرداد 88 ...مثل همیشه از کلاس برمی گردیم ...انگارتمام چراغ قرمزها روشن است... ماشینی رد نمی شود.... جمعی تماشایی ، با خنده ایی کذایی...گروهی هراسان ، با قدمهایی رو به گریز... عده ایی بی تفاوت ، با شانه هایی بالا وبی قید.... هر جلوتر می روم ازدحام بیشتر می شود....سربازهادر دو طرف خیابان با باطوم ایستاده اند.....کمی می ترسم....... آن جلو خبری بود... جمعی درگیر،با سربند و دستبند های سبزو کف زدن های مرتب، چیزی می گویند.....سریع موبایلم را در می آورم... "تیوب رز" نمی گذارد بایستم..... اصلا نمی شود ایستاد....چه برسد به عکس وفیلم ...."نشاط " کنارم نیست..... نفهمیدم از کی .... اما نیست..... با زور دستم را از دست" تیوب رز" رها می کنم..... برمی گردم.... نشاط داخل جدول افتاده است ، نمی تواند حرکت کند....امروز بی دلیل شال سبز گذاشته بود.... به همین دلیل با باطوم .... کمکش می کنم .... دستش را از دستم بیرون می کشد..... با گریه ونفرت فحش می دهد..به خودش.... ورأیی که داده است.....

۵ نظر:

من گفت...
این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.
من گفت...

پاییزم لطفن این نظر طولانی من رو بردار و حذفش کن. نمی خوام باعث دردسر هر دومون بشم. زودتر این کار را بکن.
آذر

Unknown گفت...

نمی دونم تا کی
اما باید چشمها را بست و ساکت ماند نمی دانم چرا ولی کم کم داره باورم میشه که نیستم ...

من گفت...

سلام پاییز من. سر زدم و باز هم سر می زنم. خطبه های نماز جمعه را هم دیدم. فایل اینترنت من مدام بازه. فردا روز سختی توی تهران خواهد بود. فردا ساعت 4. کرباسچی الان گفت که کروبی کوتاه نمی یاد. دیکتاتور بزرگ عملن فرمان جنگ داده. خدا به داد مردم برسه. احتمال دستگیری موسوی و خاتمی وجود داره.
باز هم برام بنویس.
آذر

من گفت...

راستی ترتیبی بده که نظرات توی بلاگت چاپ نشن. فقط خودت بخونش. اینجوری بهتره.
آذر