۱۳۸۹ تیر ۱, سه‌شنبه

باز باران....







....
بارون شدیدی بود....وخیلی زیبا.... خبلی وقتا که بارون میاد هوس می کنم برم زیر بارون.... کاملن خیس بشم....اینبار شد..نه مادر بود که غر بزنه نه بابا بود که مسخرم کنه و نه بچه ها بیرون بودن که مانع از این لذت بردن بشن..... زیر بارون ...رو به آسمون ایستادم..... جاری شدن آب بارون رو از لای موهام حس می کردم..... زیرگوشم....تیره ی پشت و رو شکم.....داغ بودم...داغ داغ... زیرضربه ی قطره های بارون...... حس عجیبی رو تجربه می کردم....قبلن هر وقت بارون می اومد...هر وقت پا میداد...میرفتم زیر ناودون می ایستادم.... حالا اون ناودن نیست... یعنی دیگه نمیشه زیرش ایستاد ...اما امروز..... عالی بود..بابا اومد...می گفت بارون نیست (بلاست) نفهمیدم منظورش چیه؟ بلا!!!!بارون!!!!! بادیدنم بر و بر نگام کرد.... هیچی نگفت...... فهمیدم که دیگه نباید وایسم...... یه راست رفتم زیر دوش......اما هنوز روحم ارضا نشده بود......... یه فریاد.......یه گریه.....یه ... اما دیگه مجالش نبود....





بعد از بارون غروب آفتاب محشر بود...... اما حیف با خونه های مسخره ای که درست کردن فقط مقداری از اون رو می شه دید....




۱۳۸۹ خرداد ۳۱, دوشنبه

آموزش علمی صراط مستقیم


بدون شرح:

کشف ژن بی حجابی و داروی مقابله با آن!!!!!!!

خبرگزاری فارس: یک زوج دانشجوی ایرانی موفق شدند برای نخستین بار در تاریخ بشریت، ژن عامل بی‏حجابی را کشف کنند. خانم الهام غلامحسینی دانشجوی دانشگاه جامعة الزهرا با کمک همسرش، آقای رجب فاطم زاده که او نیز دانشجوست و در دانشگاه امام صادق تحصیل میکند، موفق به این کشف بزرگ شده‏اند.
خانم غلامحسینی در ارتباط با این کشف بزرگ به خبرگزاری فارس گفت: «یکی از دغدغه‏های همیشگی مقام معظم رهبری، حفظ و رعایت ارزش‏های اسلامی در کشور است. روی همین اصل، من و همسرم از سال‏ها قبل به صورت مستمر اقدام به تحقیقات گسترده‏ای در این زمینه کردیم.
اواخر سال هشتاده و سه بود که ما به نتایج بسیار مهمی رسیدیم و تقریبن مطمئن شده بودیم که به زودی ژن عامل بی‏حجابی را کشف خواهیم کرد اما متاسفانه دیگر پولی برایمان باقی نمانده بود. لازم است این نکته را بگویم که ما این تحقیقات را با هزینه شخصی خودمان شروع کرده بودیم.
پس از این که سرمایه‏ی شخصی ما تمام شد به نهاد ریاست جمهوری که آن زمان در دست اصلاح طلبان بود مراجعه کردیم و گفتیم که ما چنین تحقیقاتی را دنبال کرده‏ایم و چیزی تا نتیجه دادن آن هم باقی نمانده و تنها چیزی که از شما میخواهیم این است که اندکی بودجه در اختیار ما قرار بدهید اما با کمال تاسف بایستی بگویم که شخص رئیس جمهور وقت، وقتی متوجه منظور ما از انجام تحقیقات شد نه تنها کمکی به ما نکرد بلکه دستور به تعطیلی آزمایشگاه و روند تحقیقات داد این در حالی بود که ما در آستانه‏ی کشف ژن عامل بی‏حجابی بودیم.
من و همسرم پس از دیدن این برخوردها به کلی روحیه‏ی خودمان را از دست دادیم و تصمیم گرفتیم که این موضوع را تمام شده تلقی کنیم. تقریبن یک سالی از این قضیه گذشته بود که یک روز چند نفری از نهاد ریاست جمهوری به خانه‏ی ما آمدند. شخصی که بعدن فهمیدم برادر دکتر احمدی نژاد هستند به من گفتند که ما کاملن در جریان تحقیقات گذشته‏ی شما هستیم و میدانیم که اصلاح طلبان چه خیانتی در حق شما و کشور کرده‏اند. برادر رئیس جمهور به من گفتند که شخص دکتر احمدی نژاد خواستار این هستند که ما مجددن تحقیقات خودمان را ادامه بدهیم.
به دستور دکتر احمدی نژاد بلافاصله آزمایشگاهی مدرن با تمامی امکانات در اختیار ما قرار داده شد. ما بلافاصله دست به کار شدیم و در کمتر از یک سال توانستیم ژن عامل بی‏حجابی را کشف کنیم.شاید با خود بگوئید پس چرا این قدر دیر این کشف بزرگ اعلام شد؟ در حقیقت کشف ژن عامل بی‏حجابی دستاورد بزرگی بود اما به تنهایی کافی نبود. ما میخواستیم با کشف این ژن راهی برای خنثی سازی آن پیدا کنیم و همین موضوع هم سبب شد که خبر کشف آن تا به امروز به تاخیر بیفتد و البته امروز با افتخار میگوییم که علاوه بر کشف ژن عامل بی‏حجابی موفق به ساخت دارویی جهت خنثی سازی آن نیز شده‏ایم. این دارو فعلن بر روی رده‏ی سنی زیر هفت سال آزمایش میشود و چنانچه انتظارات ما را برآورده کرد برای سنین بالاتر نیز ساخته میشود.»
قابل ذکر است که این دارو به زودی همراه با قطره فلج اطفال در طرحی ملی و به صورت گسترده در سراسر کشور توزیع خواهد شد.

خبرگزاری فارس
پیوست1:خدایه عقلی به اینا بده یه پولی به گدایی که هرروز سر ظهر زنگ خونه رومیزنه.....

۱۳۸۹ خرداد ۲۹, شنبه

هنوز تابستون نشده..... باز...

گاهی فکر می کنم کی ارتباط من و مادر یه کمی صمیمی تر میشه؟ از وقتی یادم میادهر سال تابستون، ارتباط من و مادر، یه کمی بیشتر از همیشه به هم میخوره.....مادر حوصله ی کارای خونه رو نداره..فکر می کنه دیگه وقت نشستن پای تلویزیون و نگاه کردن به بحث های پر از افاضات و برکات شیخ های مفت خور شکم باره است و انجام فرایض دینی و ..... به همین دلیل پرداختن به کارهای خونه به خصوص آشپزی رو کار عبثی می دونه.... خوب این امر باعث میشه همیشه با من در موضع جر و بحث باشه. من از وقتی یادم میاد ..سهم مهمی در زندگی این دو تا نداشتم...اصلن نمی دونم اهمیتی به حرف ها و نظرات من میدن یا نه...برام هم دیگه مهم نیست. اما نمی تونم وقت خودم رو برای کسانی هدر بدم که وقت و زندگی و انرژی و کار و تحصیل من براشون اهمیتی نداشته و نداره. از اینکه دوباره با مامان بحث کنم بیزارم..... این 4 دیوار اتاق اگه نبود....... این کتاب ها و موسیقی اگه نبودند...این لپ تاپ و نت اگه نبود......این نوشتن اگه نبود..................
پیوست1: چقدر اتاقم رو دوست دارم......
پیوست2: از صدای گریه ی مهرنوش اعصابم به هم ریخته........ نمی فهمم چرا نمی تونن بااین بچه کنار بیان.
پیوست 3: امیدوارم از رفتن به کوه صرف نظر کنن... من نمی تونم برم...
پیوست 4 :می خوام کلاس ورزش برم فکر می کنم قدرت بدنیم رو از دست دادم...زود خسته میشم....
پیوست 5: من «نمی توانم هام» رو دفن کردم..... ولی خوب گاهی پیداشون میشه.....

۱۳۸۹ خرداد ۲۰, پنجشنبه


یادش بخیر.............